آخونده بعد از ورق بازی میره بالا منبر، وسط صحبتاش یکی از ورقاش از جیبش می افته, میبینه که داره ضایع میشه از زمین ورمیداره و میگه: کی این ورق و می شناسه؟ همه میگن بی بی گشنیزه….. بعد آخونده میگه: خاک بر سر همتون!!!!! که بی بی گشنیز رو می شناسید, ولی بی بی، فاطمه زهرا رو نمی شناسید
روز قیامت میشه، یارو رو به خاطر کارهای خوبی که کرده بوده، میاندازنش توی بهشت، یارو همینجور که داشته توی بهشت قدم میزده، میرسه به یه تپه خیلی سرسبز، با حسرت آهی میکشه و میگه: کاشکی گوسفندامو آورده بودم